دل نوشته ی مامان مریم برای شاینا
پرنسسم روزی که تو بیمارستان برای اولین بار دیدمت دو تا چشم مشکی کوچولو آنقدر کوچیک بود ی که پرستارها بهت می گفتن چشم دکمه ای . و با موهای پر مشکی مثل یه عروسک کوچولو تو دستگاه خوابیده بودی و امیدم به خدا بود و با دلی شاد و محکم به دیدنت می اومدم و می گفتم عروسک کوچولو ی من تو هم توکلت به خدا باشه .وقتی مرخص شدی و اومدی خونه خیلی می ترسیدم بغلت کنم باز توکلم به خدا بود کمکم کرد که یک مادر شجاع و نترس باشم . یادش بخیر اکثر ساعت ها رو خواب بودی خیلی می ترسیدم و ساعتها نفس کشیدنت را نگاه می کردم ....و تا صبح بالا سرت می نشستم که مبادا ...
نویسنده :
مامان مریم
23:08