اولین روز برفی شاینا...
شاینا جون شنبه صبح که بیدار شدم دیدم همه جا سفید شده باورم نمیشد که شمال برف بیاد همیشه به بابایی میگفتم ما رو ببر جایی که برف باشه تا یه عکس زمستونی از شاینا بگیرم قسمت نشد بریم تا اینکه برف خودش اومد پیشمون خیلی خوشحال شدم لحظه شماری میکردم تا از خواب ناز بلند شی تا ببرمت برف بازی وقتی بردمت تو حیاط همه جا رو با تعجب نگاه میکردی از جات تکون نمیخوردی و منم تونستم کلی ازت عکس بگیرم قربون برف بازیت بشم ناز گلم ...
نویسنده :
مامان مریم
1:33