پیشرفتهای گل نازم
گل نازم تو این مدت خیلی از لحاظ حرف زدن و کارهات پیشرفت کردی هنوز جمله
نمیگی در حد یک یا دو کلمه میگی مثل: بشین که تا ماهه قبل میگفتی
بیش و کلماتی مانند بیا _ برو _ پاش یعنی پاشو _ عمه _ عسیسم یعنی
عزیزم
عس یعنی عکس_وقتی هم که کارم داشته باشی یا چیزی بخوای میگی ماما بیا
پیشی_ به اسبت هم اسبی میگی ی آخرش رو میکشی و با ناز به اسبت میگی
اسبییییییییییییییییی بیا به بریم هم بیم میگی یه روز هم کار بدی کردی و
غذات
رو ریختی رو فرش و با دست میخوردی که بابا امیر به شوخی بهت گفت بی
تربیت که شما هم سریع ضبط و تکرارش کردی و گفتی بی دب ده که من و بابا
با شنیدن این کلمه هاج و واج موندیم و همدیگه رو نگاه میکردیم و خندیدم آخه
دست خودمون نبود خیلی سریع و با لحنی قشنگ به خودت فشار میاری و
تکرارش میکنی و با خندیدن ما این کلمه رو بیشتر تکرار میکردی و بعد من به
بابایی گفتم پیشی بی تربیته مگه نه ؟ و بابا جون گفت شاینا عیبه پیشی بی
تربیته ازین به بعد همیشه تا اسم پیشی میاد بی دب ده رو پشت سرش میگی
یه بار هم تو اتاقت با عروسکت حرف میزدی بازی میکردی بهش غذا میدادی
بعدخودت الکی غذا رو میرختی و به عروسکت گفتی بی دب ده وقتی متوجه
شدی که من دارم نگات میکنم سریع به عروسکت گفتی عی ده پیشی بی دب
ده
(عیبه پیشی بی تربیته) با این کارت بغلت کردم و محکم فشارت دادم و بوسه
بارونت کردم .
عسلم علاوه بر حرف زدنت کارهات هم دلنشینه این روز ها خیلی شیطون و
بازیگوش شدی فقط به فکر بازی و خرابکاری هستی و یه روز هایی هم لب به
غذا نمیزنی ولی من هر طور که باشی غذات رو به خوردت میدم چون با غذا
نخوردنت استرس میگیرم.و این روزها دوست داری مستقل باشی خودت لباست
رو درمیاری و میپوشی و غذا رو با دست خودت بخوری روزی چند بار کشوی لباس
و موگیره هات رو بهم میزنی همه ی تلهات رو بر عکس میذاری رو موهات کلی
ذوق میکنی و میای پیش من تا ببینمت منم سر تا پات رو میبوسم هر وقت جارو
برقی میکشم تو هم جاروبرقیت رو میاری و با من جارو میزنی چند روزیه که یاد
گرفتی شلوارت رو درمیاری و چسب پو شکت رو باز میکنی و ازین کارت خیلی
ناراحت میشم تا اخم میکنم سریع شلوارت رو میپوشی
نازنینم دیگه هرچی از حرف و کارهات یادم مونده بود برات نوشتم بازم از
پیشرفتهای جدیدت تو پستهای بعدی مینویسم شاینا جونم عزیز دلم یکی
یکدونه ام این رو بدون که با تمام شیطنت و لجبازی که انجام میدی روز به روز
بیشتر عاشقت میشم و جونم رو فدات میکنم.
تو این عکس من داشتم تلویزیون نگاه میکردم که یه دفعه با این تلهات که خودت
سرت گذاشتی اومدی جلوم و گفتی ماما عس (یعنی عکس بگیر) منم حسابی
چلوندمت
این عکسها هم صبح تو حیاط گرفتم
این عکس هم تو حیاط دایی پرویز ازت گرفتم
وقتی پله میبینی دیگه نمیشه کنترلت کرد آخه عاشق بالا رفتن از پله ای
وقتی میگم شاینا پیشی شو خودت رو این شکلی میکنی
اینجا هم تو حمام داری برای من داستان نی نی رو تعریف میکنی
دخترم , نفسم ,عاشقتم عاشقتم عاشق با تو بودن و تو را
داشتنم