استقبال عروسکم از دختر خاله و پسر خاله
عروسکم یکشنبه هفته ی قبل دوباره رفتیم تهران پیش خاله آزیتا که روز
سه شنبه زایمان داشت. بالاخره خدا ناامیدشون نکرد و پس از 17 سال
چراغ خونه شون رو روشن کرد و یه دختر و پسر ناز و مامانی را وارد
زندگیشون کرد.
آرتین و آیناز 6 ساعت پس از تولد
پنجشنبه خاله جون و نی نی هاش مرخص شدن و شاینای من بی صبرانه
منتظر اومدنشون بود و ذوق میکردی و صداشون میزدی آناس و آتین.
شاینا جون کنار ببعی و منتظر نی نی ها
اینجا هم داری میای دنبالم که بگی عم حس (عمو حسن) و آناس و آتین
اومدند
قربونت برم که برای دوقلوها ذوق میکنی
عسلهای خاله در دومین روز تولدشون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی